عقد در لغت به معنای گره بستن، استوار کردن پیمان، عهد بستن، پیمان ازدواج بستن و توافق دو یا چند تن برای ایجاد یا انتفاء حقی است. ضمان در لغت به معنای قبول کردن، پذیرفتن، بر عهده گرفتن وام دیگری و ملتزم شدن به این که هرگاه کسی به عهد خود نکرد از عهده خسارت برآید، است.[1]

ضمان در اصطلاح حقوقی دارای دو معنا اعم و اخص بکار می‌رود.
 
ضمان به معنی اخص عبارت است از تعهد به مال است که در ذمه­ی دیگری قرار دارد. به این ضمان، ضمان عقدی هم می­گویند. ضمان به معنی اخص همان ضمانی است که در ماده 648 قانون مدنی از آن بدین صورت تعریف کرده است:  «عقد ضمان عبارتند از این که شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است به عهده می­گیرد».
ضمان به معنی اعم عبارت است از این که شخصی دین دیگری را تعهد کند و یا این که تعهد کند که شخص مدیون را بر طبق مقرر حاضر کند.
پس ضمان به معنی اعم هم شامل حواله و هم شامل کفالت و هم شامل ضمان به معنی اخص  می­باشد؛ بدین صورت اگر مورد ضمان شخص باشد آن را کفالت گویند چنان که در تعریف کفالت در ماده 734 ق.م آمده است: «کفالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین در مقابل طرف دیگر احضار شخص ثالثی را تعهد می­کند». و اگر مورد ضمان مال باشد از دو حال خارج نیست: یا شخص ضامن، به مقداری که از دیگری تعهد کرده به او مدیون است که در این صورت حواله است. و یا این که ضامن مدیون او نباشد که در این صورت ضمان به معنی اخص است.[2]
 
اوصاف عقد ضمان
آنچه که درباره­ی تعریف ضمان گفته شده است چنین استنباط می­شود:
 
1)   عقد عهدی بودن ضمان
رکن اصلی ضمان، تعهدی است که ضامن در برابر طلبکار تعهد می­کند تا دین مضمون­عنه را بپردازد. پس ضمان عقدی است عهدی که بین ضامن و مضمون­له منعقد می­شود که در نتیجه­ی آن ضامن دین مضمون­عنه را در مقابل مضمون­له به عهده می­گیرد تا آن را بپردازد. لذا مضمون­عنه هیچ گونه نقشی در عقد ضمان ندارد و عقد بدون مداخله او منعقد می­شود بخاطر همین ماده 685 قانون مدنی چنین می­گوید: «در ضمان رضای مدیون اصلی شرط نیست» زیرا طلبکار مالک ذمه مدیون است و طبق قاعده مذکور در ماده 30 ق.م هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع را دارد. بخاطر همین بدون رضایت مدیون می­تواند او را ابراء کند و ضمان تبرعی هم صحیح می­باشد.

موضوعات مرتبط: عقود و قراردادها ، ضمان ، ،
برچسب‌ها :

ادامه مطلب
تاريخ : 5 / 9 / 1394برچسب:عقد ضمان, | نويسنده : سید رضا پورموسوی |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: :.